مانيماني، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

مسافر کوچولو مانی

قصه بگو .. بازم بگو باب اسفنجیک-ياد زلزله بم

1391/10/6 19:31
نویسنده : مامان فاطمه
377 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلی مامانanimation of Patrick Star

CaillouSpongebob animated gif

چند وقتی هست که موقع خواب برات قصه میگم تا راحتر بخوابی چند شب پيش گفتم ماماني ميخواي قصه باب اسفنجي رو برات بگم شما هم كه عاشق با هستي گفتي اره ماماني،منم شروع كردم يكي از كارتونهاي باب اسفنجي رو كه پاتريك واختاپوس هم توشبودند برات تعريف كردم بعد از اينكه قصه تمام شد قصه منو تكرار كردي وگفتي ماني بلد نيس مامان باب اسفنجيك بگهدوباره يه قصه ديگه ازباب گفتم البته سعي ميكنم قصه ها آموزنده هم باشه

 fhgh

خلاصه قصه كه تموم ميشد هي ميگفتي دوباره ،منم كه خميازه ديگه اجازه قصه گفتن نميداد گفتم بقيه بمونه فردا شب كه خدا رو شكر قبول ميكردي و ميگفتي" پشت" يعني پشتتو بمالم بعد ميگفتي "بتل" كه بغلت ميكردم تا بخوابي ؛اين هم از پرسه خواب شما تازه هميشه ميخوايي بري آب بازي ميگي مامان حمام منم ميبرمت تو وان حمام تا آب بازي كني.

18.gifموقع نوشتن اين مطلب ياد زلزله بم افتادم اون زمان من دانشجو بودم وموقع امتحانات بود امتحان توپولوژي داشتم كه يه قطري داشت كه نگو با قضيه هاي كه 2 صفحه طول ميكشيد تا اثبات بشن ،مامان من هم تهران رفته بود پيش برادرم،موقع ناهار وشام كه ميشد ميرفتم تلوزيون روشن ميكردم ديگه غذا از گلوم پايين نمبرفت فقط گريه ميكردم ،همش به خودم ميگفتم اون بچه هايي كه تا قبل از زلزله توي آغوش گرم پدر ومادر نوازش ميشدن ،عزيز بابا وماماناشون بودن الان چه حالي دارن مخصوصا بچه هاي زير 3 -4 سال اونا كه بجز بغل بابا ومامان كسي رو نميشناسن مخصوصا تو اون وضعيت ،خداياااااااااا

چي كشيدن هيچكس جز خودشون نميدونن،

من با اينكه 31 سال سن دارم هنوز هم دلم براي ديدن خانواده پر ميكشه به اميد اين هستم كه برم ببينمشون ،

ولي بچه كوچيكي كه مامان يا باباي خودشو از دست داده چطور بفهمه كه ديگه مامان پيشش نيست؟؟؟؟؟؟؟دل شکستهبابارو ديگه نمي بينه

وقتي بگه دلم واسه مامانم تنگ شده ميخوام ببينمش كجا بايد سراغ مامانشو بگيره جز يه سنگ سرد،كي تولدشو جشن ميگيره تولد بدون بابا و مامان براش چه لذتي داره؟

الان كه خودم بچه دارم بيشتر اين سوالهارو ميپرسم

خداياااااااااااااااااااااااا

هيچ بچه اي بدون پدر ومادر وهيچ پدر ومادري رو بدون بچه نباشن بزار همه بتونن طعم مهر مادري رو بچشن .همه بتونن به بچه هاشون محبت بكنن

خدا همه كساني رو كه تو اون روز عزيزاشونو از دست داده صبر بده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (10)

مامان ماني جون
6 دی 91 16:26
میفهمم چی میگی خیلی سخته من که روز بعد از زلزله اونجا بودم و با تمام وجود حس کردم الهی سایهء شما همیشه بالای سر مانی جون باشه
نگین مامان رادین
6 دی 91 18:30
ای جونم ،قربن شیرین زبونیش بشم خوب مامانش دقت کن تا قصه هارو صحیح بگی( شوخی کردم به دل نگیر) من هم یه ماهی میشه که موقع خواب به رادین قصه میگم و بعد از تموم شدن قصه مجبورم می کنه که دوباره از رو عکس های کتابش براش توضیح بدم.
خدا سایه ی هیچ پدر و مادری رو از سر بچه هاشون کم نکنه چه بزرگ چه کوچیک من که از خونوادم دورم گاها مخصوصا عصرها همچین دلم براشون تنگ میشه که مث یه بچه بهونه گیر میشم و گه گاهی هم می زنم زیر گریه


منم همينطور

مامان حمید کوچولو
7 دی 91 0:10
ممنون که به ماسرمیزنید
معصومه
7 دی 91 11:02
چه بلایی این پسر.ماشاالله.. هزار ماشاالله.. از طرف من یه بوس تپلش کن..
مامان ماني جون
7 دی 91 11:19
هر دوش
من و مامان و بابام
7 دی 91 15:02
مرسی که سر زدید .
باران قلنبه
7 دی 91 16:16
الهی سایه شما همیشه بالای سر نی نی تون باشه


ممنون
سارا
7 دی 91 23:03
الهی آمین برای دعاهات
مامان سبحان جون
8 دی 91 12:33
واقعا خیلی سخته ایشالا خدا سایه ی پدر مادرهارو روسر همه ی بچه هاحفظ کنه
امیر مهدی و عمی
17 دی 91 13:47
سلام بر مامانی خوب انشااله به زودی شاهد مطالب زیبا و نظرات زیباترتون باشیم