دایی فرزاد
سلام
دیروز ناهار قرار بوده دایی فرزاد با زن دایی رویا ناهار بیان خونمون البته دایی گفته بود ناهار بیان دنبالمون بریم بیرون ولی من غذا درست کردم ساعت یک ظهر شد دیدم ازشون خبری نیست تل کردم دایی که جواب نداد به زندایی تل کردم گفت فرزاد رفته غواصی دیر میان بعد یه مدت دوباره زنگ زد و گفت فرزاد حالت تهوع گرفته نمی تونه بیان خلاصه ساعت 5-6 اومدن منم که دیگه غذا درستیده بودم خیلی زیاد چون فک کردم دوستاشونم میان گفتم بمونین خلاصه شام موندن
قیمه وکباب کوبیده درست کردم عکسشو بعد میزارم
چون مهمان داشتم نتونستم عکس بگیرم
دایی فرزاد هم از این ماشین هایی که باید جادشو درست کنی وماشین بزاری توش اورده واسه خونه ما هم هدیه اورده عکس ماشینتو میزارم که بمونه واست
البته بعدا توی یه پست دیگه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی