مانيماني، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

مسافر کوچولو مانی

000

1392/8/5 15:14
نویسنده : مامان فاطمه
375 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

  مانی میره مهد ولی ااز غذای اونجا خوشش نمیاد ولب نیزنه مجبورم از فردا خودم ناهار درست کنم واسش

وقتی از مهد میاد میگم بره دستاش بشوره صندلیش میبره که قدش برسه ودستاشو میشوره بعدش میگه مامان میکموکاش رفتن؟منظورش میکروبه

وقتی هم میخواد بگه مواظب میگه موابظ 

 یکم هوای مسافرت کردم یا دلم میخواد از خانوادم یکی بیاد اینور

تو مدرسه هم چند تا از مادرا اومده بودن آخه جمع اعداد دو رقمی یه طوری شده که کسی سر در نمیاره نمیدونم این راه حل ها از کجا میارن مادرای بنده خدا گیج شده بودن

4 شنبه میخام واسه مامانا کلاس بزارم یادشون بدم

دیگه وقت نمیکنم غذای جدید درست کنم همش تکراری شده شنیدم چند روز هوای شمال حسابی بارونیه کاش یکم بارون بیاد اینجا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان زینب
5 آبان 92 16:07
سلام خواهش می کنم بیا پست آخرم را ببین .
مرضی
5 آبان 92 17:29
اره فاطمه جان
شمال جات خالیه
بارونی شده و سرد



وای دلم بارون میخاد
مامان گلشيد
6 آبان 92 8:41
خسته نباشي گلم
سیمرغ
6 آبان 92 8:44
خاله اش قررررررررررررررربونش بره، موابظ میکموکاش باش
مامان مانی جون
10 آبان 92 11:48
الهی هوای دلتون ابری نباشه
همه پستای قبلیتو خوندم
البته اون رومزداره رو نه
زود رمزو بفرست
این یه دستور نبود یه درخواست بود


چشم خواهر
مامان مانی جون
10 آبان 92 16:45
رمزت نیمومده بود که
الکی گفتی برو خصوصی؟!!!
تو هم برو خصوصی برات فرستادم


نه بابا فرستادم الان دوباره میدم
همهمه
8 آذر 92 19:46
جیگرشو، همه ی میکموکاشو بکش مادر خانومی انشاالله به زودی زود فرصت مناسب پیدا می شه و میری مسافرت عزیزم غصه نخور