روزای آخر سال
سلام
امروز مدرسه نیمه تعطیل بود بیشتر بچه های کلاس نیومدن منم مانی بردم مدرسه
کلی بهش خوش گدشت دخترا حسابی بازی کردن
اینجا چون از همه شهر ها بچه ها هستن زودتر از جاهای دیگه بچه ها نمیان از شنبه فک نکنم کسی بیاد
امسال ما نمیریم قراره رضا ومامان اینا وفردین اینا بیا ن اینجا حسابی سرم گرم میشه
مانی جونم الا ن خوابه امروز صبح 5/5 بیدار شده این چند وقت یاد گرفته با سی دی های کارتونش مخصوصا سونیک میخوابه قراره دایی رضا عروسکش بگیره بیاره خیلی حرف های بامزه میزنه الان یادم نیست با آقای پیر محمدی سرویس مدرسه کلی حرف میزنه تا به مهدش برسه
از طرف مهد ازش عکس گرفتن هنوز اماده نیست تا بعد عید
اسفند سال پیش خیلی در گیر بودیم میخواستیم جابجاشیم ولی خیلی خوشحال بودم از سبزه هام عکس نگرفتم کم کم سفره هفت سین آماده میکنم
امسال سال خوبی بود با خیلی هاآشنا شدم خدا روشکر
بهار 93 مبارک
امیدوارم همه بچه ها زیر سایه پدر و مادراشون سال جدید بهترین اتفاق های ممکن براشون پیش بیاد هیچ بچه ای زمان تحویل سال ناراحت نباشه برای چیزایی که حقشونه داشته باشن ولذت ببرن