امداد مامانی!!!!-خیس نیس!!
ديروز عمو مصطفي دوست بابا همرا دخترش اومدن دنبال شما رفتين پارك زيتون يا به قول خودت "پارك ايتون"كلي بهت خوش گذشت وقتي اومدي خونه برام تعريف كردي چي شده ميگفتي "ني ني اوشتاد" يعني ني ني افتاد يه چيزايي هم گفتي كه نفهميدم فقط ميگفتم اها اها اينطوري شد شما هم سرت تكون ميدادي ميگفتي اره.
امروز صبح هم هوس آب بازي كردي رفتي حمام.
طبق معمول كه يه چيز كوچولو تو دستت ميگيري اين بار يك قطعه از خونه سازي ات بردي حمام تا بازي كني . بعد حمام لباس كه تنت كردم دويدي و افتادي پا نشدي هي صدام كردي گفتي "مامان ماني اوشتاد"از اون گريه هاي الكي هم كردي ولي بهت گفتم پسرم خودت بلند شو ديدم نشدي وهمچنان منتظر" امداد ماماني "هستي رفتم ازت عكس گرفتم عصباني شدي دوربين ازم گرفتي گذاشتي يه گوشه بازم رفتي همونجا دراز كشيدي كه كمكت كنم بالاخره خودت پا شدي
افتادي لج كردي پا نشدي
كاپشن امسالت
اينم خواب بعد حمام
روز قبلش هم كه يك بلايي سرم آوردي كه نگو بردمت پارك بغل خونه چون قبلش بارون بود بهت گفتم ماماني سر نخوري ها فقط بشين شما هم كه حرف گوش كن تا چشم منو دور ديدي سر خورديو رفتي توي آب بارون ،تمام شلوارت خيس شد؛البته خودت هم تعجب كردي كه اين آب اينجا چيكا ميكنه؟ به هر حال عصباني شدم آوردمت خونه البته دلم واست سوخت خنده دار هم شدي چون عين اردك راه ميرفتي
بعدش هم ميگفتي "خيس نيس"
رفتي خونه خرابكارت هات واسه بابا تعريف كردي
چه كنم ديگه از دست پسر بلا حرف گوش نكن .عكست را هم ميزارم