00000
مانی سنجد وسوار کرده ببرتش پارک
سلام گلی جان
چندروز دیگه باید وسایل خونه رو جمع کنم وشروع به اسباب کشی کنم از اونجایی که امسال مامان بزرگ وبابابزرگ و دایی رضا میان خونه ما وعید اینجا هستیم باید برای خرید عید وسفره هفت سین هم اماده شم عاشق سبزه گداشتتنم خوب اسباب کشی هم نزدیک عیده یه خونه تکونی هم میشه
مامانی اینجا نزدیک ما یه پارک کودک هستش که میبرمت توی پارک با یاسین اشنا شدی خیلی دوست داری باهاش بازی کنی ازتون عکس گرفتم ولی توی موبایله بابا میگه برنامه میخواد تا از حافظش بتونه عکسارو تو کام بزاره نمیدونم حالا چیکار میکنه اگه تونستم عکسشو میزارم
خاله فرشته و بچه ها خونه مامان راضیه هستن چند روز رفتن اونجا ورفتن واسه بچه ها خرید عید
به مامان زنگ زدم دیدم خاله و دختر خاله ها اونجان واقعا جای من اونجا خالیه، آدینه دختر خالم هم ١٣ اسفند میره مکه.
بدتر از همه اینه که درست همون روزی که اسباب کشی دارم دوستم با 3 یا 4 تا از همکاراش دارن میان قشم نمیدونم چیکار کنم کجا بمونن البته توی بندر جا گرفتن ولی قشم نمیدونم جا گرفتن یا نه فکرشو بکن بیان خونمون منم بگم به به بفرمایین توی خونه ببخشید همه چیز جمع کردم بشینین روی زمین
ایشا.. زودتر مستا جرمون بره ما هم زودتر بریم تند تند جابجاشیم بنده خدا مستا جرمون هم پزشک بود چند ماه ازمون مهلت خواست گفتش دیگه طرح اش تموم میشه میره ولی نمیتونستیم چون خودمون هم تا اسفند وقت گرفتیم بقول مانی که باب اسفنجی میبینه آخرش به اختاپوس میگه "بیچاره"