ما مان امروز نگفتی
سلام
امروز موقعی که داشتم بهش صبحانه میدادم (نون وتخم مرغ) با هم حرف میزدیم یهو بهم گفت" مامان امروز بهم نگفتی دوستت دارم" منم خندم گرفت و گفتم دوستت دارم مانی جون
بعضی اوقات یهویی بهم میگه" مامان حرفتو گوش میکنم "
یه عادت بد داره موقعی که مثلا من تو اینتم خودش توی اتاق دیگه هی صدام میکنه هر چی بهش میگم بیا نمیاد اینقدر گریه میکنه تا من برم پیشش هر چی سعی میکنم نرم و واستم خودش بیاد از ترفند ای مختلف استفاده میکنه مثلا میگه" مامان بیا دارم غصه میخورماااا" منم دیگه دلم نمیاد ومیرم چه کنم مادر طاقت ندارم از این حرفا میزنه
پی نوشت:میخواستم بخوابم مانی اومد وگفت مامان گالکسی بابا بده بازی کنم داشت خوابم میبرد با عصبانیت گفتم مگه خودت پا نداری برداریش نگام میکنه میگه نه ندارم پاهاشو نشون میدم میگم پس این چیه قایمشون میکنه میگه هیچی نیست مردم از خنده