مهربونم
سلام
دیروز وقت دندونپزشکی داشتم وقتی اومدم خونه خیلی درد داشتم با اینکه مسکن خوردم اروم وقرار نداشتم تا وقتی که یخ گداشتم ویه کم آروم شدم وقتی درد داشتم نمیتونستم حرف بزنم دکتر هم گفت حرف نزن تا دو ساعت ولی مانی میگفت مامان حرف بزن بهش میگفتم نمیتونم دندونم اوف شده میگفت" خوب میشی مامان خوب میشی "میومد بغلم میکرد ونازم میکرد رفتم دراز کشیدم تا استراحت کنم دیدم مانی هم اومدم کنارم دراز کشید هی دستمو ماچ کرد و بغلم کرد وکلی صورتمو بوسید وخلاصه بغلم کرد و میگفت مامان دوستت دارم ومیخندید نمیدون ی چه حالی کردم از این حرکاتش دردمو فراموش کردم(البته همیشه این کارا رو میکنه ولی دیروز بیشتر کرد) بعد نیم ساعت گفت مامان خوب شدی؟ گفتم بله بهترم گفت خوب دیگه پاشیم بریم کارتون ببینیم پاشو پاشو .... به فرشته (خواهرم) این حرکات ورفتارشو که گفتم میگه احتمالا این میخواسته دختر بشه پسر شده مهربونم ازت ممنونم که به فکر مامانی بودی تا اوفش زودتر خوب شه خدا به همه یه بچه خوب وسالم بده تا لذت این دقایق و خودشون بچشند البته شیرینی بچه رو میگم نه دندون درد