مانيماني، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

مسافر کوچولو مانی

بابا که پول نداشت

1392/1/23 17:44
نویسنده : مامان فاطمه
413 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

اول بگم که الان شما روی پای من نشستی و من با یه دست تایپ میکنم

دیروز صبح هوا خوب بود با مانی صبح رفتم خونه خاله فرح ،کسری نوه خاله هم بود نشستید با هم مرد عنکبوتی دیدید من و خاله هم صحبت میکردیم 2 ساعتی موندیم برگشتیم بعد اظهر هم موقعی که مازیار اومد رفتیم بیرون واسه مانی یه بن بن بن(فتحه و کسره و ضمه رو خودتون بزارین)با یه اسبابازی واسه هوش مانی خریدیم ولی مانی لج کرد گفت پفک میخام چون صبح واسش گرفتم بهش گفتم نمیشه خیلی اسرار وگریه که کفتم اگه بخای اسبابازیهاتو میدم به نی نی  واست بگیرم میگفت نه، یه کم ساکت میشد دوباره شروع میکرد بعد بهش گفتم مانی پول بابا تموم شده دیگه نمیتونه بگیره که بعدش شروع کرد مثلا به من پول دادن میگفت بیا مامان اینم پول برو بخر هر مغازه ای که میدید میگفت اینجا میخری ؟ منم میگفتم پول نداریم واست اسبابازی خریدیم 

خلاصه سرتون درد نیارم تا اینکه یه تاکسی گرفتیم بیایم خونه مانی پشت پیش من نشسته بود وقتی رسیدیم خونه، مازیارپول کرایه تاکسی داد یهو مانی از پشت گفت : اااااا بابا که پول نداشتتعجب ، بچه تعجب کرد و میخندید ما هم که پیش آقای راننده ضایع شدیم خجالتگفتم مامان فقط پول کرایه داشت اگه پفک میخرید دیگه پول نداشتیم به آقای راننده بدیم

این بچه فسقلی حواسش به همه چیز بودیول توی اون تاریکی حالا نمیدونم کارم درست بود یا نه؟

تا بعد شیمی قوربان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (14)

مامان حسام كوچولو
24 فروردین 92 0:13
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
24 فروردین 92 0:45
عجـــــــــــــــــــــــب!!!
معصومه
24 فروردین 92 9:49
وای هزار ماشاالله..چه با دقت و باهوش..ماشاالله چه حواس جمع..
شیمی قوربان ینی فداتون شم؟


اره عزیزم درسته آفرین
مامان ماني جون
24 فروردین 92 12:52
بايد راستشو ميگفتي و براش توضيح ميدادي كه صبح برات گرفتم و الان نميشه چون زياد خوردن پفك مريضت ميكنه
راستي ماماني خودم مياد نه ماني
مامانم فوت شده


مرسی از توضیحت ولی خواهر گفتم صبح خوردی همیشه بهش میگم پفک زیاد بخوری دل درد میشی آخه کارتون دس دسی رو دیده که زیاد پفک خورد ومریض شد ولی بازم گوش نمیکرد-خدا ما مانت رحمت کنه مامانی رو هم واست نگه داره
امیر مهدی و عمی
24 فروردین 92 19:12
امان از دست این ضایع کردن های این وروجک ها
مامان آنی
25 فروردین 92 1:02
خیلی باحال بود
م(خط خطی خوانا)
25 فروردین 92 12:12
مرسی عزیزم
خاطره بانکیت هم که تعریف کردی قشنگ بود
شیمی قربان رو خوب اومدی
ای جان
نکنه هم ولایتی ما هستی؟
گیلانی هستی؟


اره گلی گیلانی ام
زهرا(✿◠‿◠)
25 فروردین 92 15:39
از دست این بچه.....که ما بزرگترارو وادار به هر کاری می کنن!
مامان یزدان
26 فروردین 92 12:33
بچه پفک می خواسته دیگه


خالهجون آخه این پسره ما پفک خورده بود کلا پفک بازه زیاد بخوره دلش درد میگیرهبعدش واسش 2 تا اسبابازی چون خریده بودم نمیخواستم هر چی میگه واسش بخرم یاد میگیره خواهر جان
نگاری
27 فروردین 92 19:29
سلام خوشم اومد چه بچه زبلیه سریع فهمید استیکر ها رو هم من از سایت ninibazar.com خریدم
مامان یزدان
28 فروردین 92 8:50
شاه نی نی
28 فروردین 92 12:50
نازی ماشالله باهوشه دیگه . ممنون که سر زدی نی نی منم خوبه و فرصتی به مامانش نمیده که بیاد نت
مری
31 فروردین 92 18:11
عجبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ !!!

چه زد حالی زده وروجک
یعنی منم از این سوتیا خواهم داد آیا؟؟؟


حتماعزیزم
مرمر(مامی کسرا)
1 اردیبهشت 92 10:03
وای عجب وروجکی شدی تو....قربونت برم که اینقدر باهوشی تو....راستی فاطمه جون ما از بلوگفا نقل مکان کردیم اومدیم نی نی وبلاگ اخه یه مشکلایی داشت....خوشحال میشم بهمون سر بزنی...اینم ادرس جدید....kasra688.niniweblog.comیادت نره هااااا..سیوش کن....


ححتما فعلا با الکسی میام اینم تموم شده اومدم سوی میکنم عزیزم