این چند روز
سلام وعلیکم جمیعا
این چند روز که گدشت اینترنت خونه تموم شدو من نمیتونستم بیام فقط با گلکسی مازیار میومدم با هزار مکافات نطرات میدیدم ومیرفتم تا امروز که دوباره شارز کردش توی این جند روز سالگرد ازدواجمون بود که گذشت یعنی 31 فروردین .
کارای بامزه ای هم انجام دادی وحرفای بامزه گفتی ولی الان چیزی یادم نیست ،هر روز چند بار آب وعسل میخوری میگی چایی میخام دیگه بعضی اوقات اعصابم خورد میشه از بس میگی عین این آدمای سیگاری که چایی میخورن هی میگی چای میخوام ... از صبح ساعت 7/5 پامیشی صدام میکنی تا بیدار شم بعد میگی ااا مامان بیدارت کردم ؟ بیدار شو چای میخوام بعد مگی جیش دارم شلوارتو در میاری ومیدوی طرف دستشویی بهت یاد دادم خودتو بشوری ولی این کارو نمیکنی نمیدونی با چه زوری بیدار میشم کلافم میکنی واییییییییی الان که بیدارم فاتحه فردا صبح رو خوندم چون به زور بیدارم میکنی آخه مامانی بگیر بخواب
وایییییییییییییییییییییی عزیزم همین الا نکه مینوشتم یه صدایی اومد رفتم دیدم شلوارتو در آوردی رفتی جیش کردی نازییییییییییییییییییییی دوست دارم مامانی آخه چه پنهون دیشب توی جات خیس کردی گفتم باید شب پاشی جیش کنی بعضی وقتا پامیشی ولی بعضی موقع ها هم نه.
ولی الان تند رفتی توالت کارتو کردی سریع برگشتی وخوابیدی قوربون بشه مامان بوس
رفتم یه تختخواب ماشینی دیدم واست 950 هزار تومن بود خیلی گرون شده ای کاش اون موقع میگرفتم گفتم بیام خونه خودمون بگیرم چه میدونستم اینقدر گرون میشه. حالا که پیش من میخوابی ببینم کی برات میخرم
برم دیگه
بوس بوس