اولین روز مهد رفتن
سلام
واقعا این چند روز که اومدم خیلی سرم شلوغه نمیدونم به کدوم کارم برسم
امروز اولین روزی بود که با مانی جونم رفتم مهد البته خودم هم در کلاس باهاش بودم که کمکم عادت کنه واز نهد نترسه روز خوبی بود کلی وسایل مهد که واسش خریدم دادمش به مهد اصلا یادم نبود که چند تا عکس بگیرم ازشون بزارم تو وبش وقتی بزرگ شد ببینه فردا با خودم دوربین میبرم ازش عکس میگیرم از بچه ها هم همینطور البته اگه اجازه بدن
ساعت 12 برگشتم خونه غذا درستیدم بعدش مانی زود خوابید همش تا 3 و4 بیدار میموند منم با اینکه خسته بودم رفتم یه سری کارام انجام دادم الن هم میخوام عکسهای مسافرتمون بزارم
برو ادامه تا عکسارو ببینی
مانی در هواپیما کتاب میخوند موقع رفتن
اینم ابرای خوشگل
مانی ومحمد رضای گلم
مانی در ساحل چمخاله در حال شن بازی
مانی ومحمد رضا وقتی سیبیل دار میشن
اینجا مانی شبیه هیتلر شده
مانی به امیر صدارا اب میده
امیر صدرا شن بازی میکنه
قلعه رودخان
اینجا غروب کاسپینه
اینم حومه لنگروده یادم رفت اسمشو کجا بودبالای کوهه بعد میریم اونور کوه
عکسای تولد مانی رو تو یه پست دیگه میزارم براتون