محرّم ونذری
سلام امروز پنجم محرّمه ،یادش بخیر بچه كه بودم مامانم شب تاسوعا غذای نذری میپخت همه فامیل جمع میشدن بعداز پخش غذا وخوردن میرفتیم هیأت با دختر خاله ها دختر دایی ها بعد شب عاشورا خونه خاله ام خلاصه كلی خاطره،توی شهر ما همه هیأت های هر محله ای یه مسیر خاص داشتن ،مردم هم اطراف وا میستادن نگاه میكردن وهمراهشون میشدن،البته خدا مامان وبابام نگه داره هنوز هم نذری میپزن ولی من نمیتونم برم ،راهم خیلی دوره ،خیلی دوست داشتم اونجا باشم از صبح مادر مشغول میشه وبوی غذا خونه رو میگیره بوی خاص خودشو داره قابلمه های بزرگ پلو و خورشت ،آلو قیصی و فسنجان حالا كه چند سال من نرفتم سعی میكنم آش رشته درست كنم بین همسایه ها پخش...
نویسنده :
مامان فاطمه
15:54